سمفونی مردگان از بهترین رمان های ایرانی است. این کتاب داستان زندگی یک خانواده است که در اردبیل در اواخر سلطنت رضا شاه زندگی میکنند. کتاب از ۴ فصل تشکیل شده که هر فصل از زبان یک راوی نقل میشود. این کتاب، داستان زندگی اعضای خانوادهی اورخانی و رقابت آیدین و اورهان، دو برادر است که شخصیتهای بسیار متفاوتی دارند. داستان به شیوهای است که هر چقدر آن را بخوانی جذابتر میشود. روایت داستان به گونهای است که میتوانم اطمینان بدهم رگههایی از زندگی هر یک از ما را بیان میکند.
خلاصه ای از کتاب سمفونی مردگان
سمفونی مردگان داستان زندگی خانوادهی اورخانی در بین سالهای 1313 تا 1355 است. پدر، جابر اورخانی یک تاجر موفق است که در کاروانسرا حجرهی آجیلفروشی دارد و با همسر و چهار فرزند خود در اردبیل زندگی میکند. یوسف پسر بزرگ خانواده است که از نظر پدر بچهی خنگی است.
پس از او دوقلوها آیدا و آیدین هستند و در آخر اورهان پسر کوچک خانواده که دردانهی خانواده است.در سال 1320 و در زمان جنگ جهانی دوم یوسف که هر روز از ایوان محو تماشای چتربازهاست خود تصمیم میگیرد پرواز کند و با چتر بزرگ و سیاه پدر از بام میپرد و به چیزی شبیه انسان حیواننما بدل میشود، یک تکه گوشت مرده که مدام میبلعد.
پس از یوسف، آیدین است که دوست دارد ادامه تحصیل بدهد ولی پدر مخالف است و به اصرار مادر عصرها به حجره میرود اما اورهان که میخواست تنها وارث باشد به آیدین حرص میورزید، حسادت میکرد و دوست داشت آیدین سرش به همان کتابش گرم باشد.
«سمفونی مردگان» در ادامه به قیام پیشهوران و هشدارهای ایاز پاسبان به پدر میپردازد که مبادا پسرها از مدرسه اعلامیهی خطرناک بیاورند و از آن پس پدر به بازرسی دفتر و کتابهای آیدین میپردازد و از او میخواهد تحصیل را رها کند و کاسب شود، اما آیدین روی ادامهی تحصیل پافشاری میکند و همین سرپیچی عصبانیت پدر را در پی دارد.
اما آیدا، دختری که به دلیل زیبایی مسحورکنندهاش سختگیریهای متعصبانه را همواره روی سر خود دیده است و آنقدر به سکوت خو گرفته بود که تقریباً فراموش شده بود و وقتی در هفدهسالگی به عقد انوشیروان آبادانی درآمد، پدر در روز عروسی حاضر نمیشود و به تبریز میرود و حتی برای خداحافظی نمیآید و این ازدواج را ناموسدزدی مینامد.
بعد از رفتن آیدا به آبادان پدر بیحوصله میشود و بعد از چاپ شدن اشعار آیدین در روزنامه برآشفته میشود و به کمک ایاز پاسبان، استاد دلخون معلم آیدین را دستگیر و راهی تهران میکنند، اما آیدین همچنان مسلکمنش به زندگی خود ادامه میدهد. سمفونی مردگان در ادامه به پیشنهاد حبس کردن آیدین در زیرزمین توسط ایاز و مخالفت پدر میپردازد و از فکر دیگری که جابر (پدر) در سر دارد سخن به میان میآورد.
سوزاندن زیرزمین که تمام کتب، اشعار و دستنوشتههای آیدین در آنجا بود آن هم به دلیل رخ دادن کسوف و خرافهپرستی و منبع کفر دانستن زیرزمین توسط جابر. اینها سبب شد تا آیدین از خانه بیرون برود و مدتها به خانه بازنگردد. آیدین در این مدت در کارخانهی چوببری میرزایان ارمنی کار میکرد و بعد از اینکه از قصد ایاز پاسبان برای به سربازی بردنش باخبر شد در زیرزمین کلیسای کنار خانهی میرزایان مخفی شد.
سورملینا برادرزادهی میرزایان هر روز برای آیدین روزنامه و کتاب میبرد و آیدین عاشق سورملینا میشود. آیدین در همان دوران خبر خودسوزیِ آیدا را در روزنامه میخواند و پس از دو سال به خانه برمیگردد، یک سال پس از فوت آیدا، پدر نیز میمیرد اما وصیت میکند که باید همه چیز میان آیدین و اورهان به صورت مساوی تقسیم شود.
اینجاست که «سمفونی مردگان» درگیریِ دو برادر را به تصویر میکشد. اورهان به آیدین مغز چلچله میخوراند و او را دیوانه میکند.مادر پس از دیوانه شدن آیدین میمیرد و اورهان از پس نگهداری یوسف برنمیآید و با زدن سنگ به سر یوسف، او را میکشد و بعد از اینکه به علت عقیم بودن، دختر آیدین را تهدیدی برای ارث و میراث خود میبیند درصدد یافتن آیدین برمیآید تا مشکلات را حل کند.آیدینی که بعد از مرگ سورملینا اوضاعش وخیمتر شده است.
اورهان در مسیر یافتن او در بیابان پیرمردی را میبیند که در شمایلِ عزرائیل است. روح اورهان از بدنش جدا میشود و خود را در قالب گرگهایی درنده میبیند و بر اثر برف و سرمای شدید به حالت مسخشده باقی میماند.
عباس معروفی نویسنده کتاب سمفونی مردگان کیست؟
عباس معروفی 27 اردیبهشت 1336 در تهران به دنیا آمد. او در رشته هنرهای دراماتیک در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحصیل کرد و پس از آن به مدت یازده سال در دبیرستان ادبیات تدریس میکرد. نخستین داستان او «روبروی آفتاب» نام داشت که در سال 1359 تالیف یافت.
پس از آن هم آثاری مثل سال بلوا، پیکر فرهاد، فریدون سه پسر داشت، از وی منتشر شده است اما معرورفترین اثر او سمفونی مردگان است که نوشتن آن را از سال 1363 آغاز کرد و 5سال بعد یعنی در سال 1368 منتشر شد. عباس معروفی مجله گردون را در سال 1369 راهاندازی کرد که تا سال 1374 هم فعالیت داشت اما به دلیل فشارهای سیاسی مجبور به تعطیل کردن آن و سپس مهاجرت به آلمان شد وی تا امروز ساکن آلمان است.
بخشهایی از متن کتاب سمفونی مردگان
- آدمیزاد باید بگوید آب، و بخورد. بگوید نفس، و بکشد. وگرنه مرده است.
- رفتار آیدین با دیگران تفاوت داشت. دنیا را جدی تر از آن میدانست که دیگران خیال میکنند. آن شب فکر کردم از ترس دچار این حالت شده، اما بعدها به اشتباه خود پی بردم، و دانستم که درک او آسان تر از بوییدن یک گل است، کافی بود کسی او را ببیند. من نمیدانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی میتواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک میکند؟ آدم پر میشود. جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچگاه دچار تردید نشود.
- تنهایی و غم غربت در جانش چنگ انداخت، غربتی که در میان شهر آشنا گریبانش را گرفته بود. چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی.
- انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک میشود. و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست.
- عشق را باید با تمام گستردگی اش پذیرفت، تنها در جسم نمیتوان پیدایش کرد، بلکه در جسم و روح و هوا. در آینه، در خواب، در نفس کشیدنها انگار به ریه میرود، و آدم مدام احساس میکند که دارد بزرگ میشود.
- من خوب میدانم که زندگی یکسر صحنه بازی است، من خوب میدانم، اما بدان که همه برای بازی های حقیر آفریده نشده اند.
جملاتی زیبا از کتاب سمفونی مردگان
- مردم پشت سر خدا هم حرف میزنند.
- تنهایی را فقط در شلوغی میشود حس کرد.
- همیشه بچهی اول مکافات دیگران را پس میدهد.
- به قول ایاز با دو دسته نمیشود بحث کرد : با سواد و بیسواد.
- آدم تا داستان نخواند معنی زندگی را نمیفهمد.
این کتاب مانند سمفونی است. با مقدمهای شروع میشود و داستان با سرعت پیش میرود در میانه از سرعت روند آن کاسته میشود و بعضی جاها به صفر میرسد و دوباره اوج میگیرد. خواندن داستان سمفونی مردگان ممکن است گوشههایی از زندگی ما را در ذهنمان به تصویر بکشد.
آنجا که جدال ذهنی اورهان دربرابر آیدین را تشریح میکند و حسادتی که اورهان به تحصیلات و دانش آیدین و نورچشمی بودن او نزد پدرش دارد، و آیا ما آیدینی با روح هنری در درونمان داریم؟ آیا به او توجه کردهایم و یا روح لطیفش را به کشتن دادهایم و تبدیل به اورهانی حسود شدهایم؟
از طرف کسی که کمتر رمان ایرانی خونده عرض میکنم که کتاب تاثیر گذار و قابل بحثیه. در ابتدا فکر میکردم یه فیلم نامه یا یک مستنده اما کم کم درگیر میکنه و برای فهمش برمیگردم چند صفحه قبل. کم کم همزاد پنداری میکنی و از یکی یکی شخصیتهای داستان تورو یاد یکی میندازه. به نظرم بهترین قسمت داستان هذیان آیدینه ،انگار یکی بریده بریده داستان رو از اول داره تکرار میکنه و تو تمام اونها رو جلوی چشمات مجسم میکنی. میتونم بگم یه شاهکار داستان نویسیه، اما به نظرم واسه گفتن اینکه یه شاهکار ادبیه نیاز دارم مدتها باهاش کلنجار برم و دوباره بخونمش. آیدین تنها شخصیت زنده داستانه. اما تنهایی اورهان از همه بیشتر.
به کسانی که کمی، حتی کمی حالت افسردگی و غم دارند، پیشنهاد می کنم هرگز این کتاب رو نخونند. هر چقدر هم حالت انتقادی و واقعی داشته باشه، واقعاً ناراحت کننده است. به خصوص که با زندگی های سختی که در جنگ و این چند دهه بعد انقلاب داشته ایم، این رمان، یادآوری غم های گذشته است. ما ایرانی ها به شادی نیاز داریم نه درد و غم بیشتر.
عباس معروفی از نویسنده های به نام ایرانی هستش و این اثرشم جزئی از شاهکار ادبی آقای معروفی لطفا از آثار آقای معروفی بیشتر بزارید
این کتاب معرکست…شاید فهمیدنش اوایل یکم سخت باشه ولی کم کم راه میفتین…خود من نزدیک سه بار دوباره از اول شروع کردم به خوندنش