انسان در جستجوی معنی
انسان در جستجوی معنی کتابی در مورد زندگی است. دکتر ویکتور فرانکل، روانپزشک و نویسنده این کتاب، مدت زیادی در اردوگاه کار اجباری اسیر بود که تنها وجود برهنهاش برای او باقی ماند و بس. پدر، مادر، برادر و همسرش یا در اردوگاهها جان سپردند و یا به کورههای آدم سوزی سپرده شدند.
کتاب انسان در جستجوی معنی داستان زندگی او است و خواننده، از همین زندگینامه دردناک چیزهای بسیاری میآموزد و فرامیگیرد که انسان وقتی به ناگهان احساس میکند چیزی برای از دست دادن به جز بدن برهنهاش ندارد، چه میکند؟
در این کتاب، دکتر فرانکل تجربهای را که منجر به کشف «لوگوتراپی» شد توضیح میدهد. لوگوتراپی در مقایسه با روانکاوی روشی است که کمتر به گذشته توجه دارد و به دروننگری هم ارج چندانی نمینهد، در ازاء توجه بیشتری به آینده، وظیفه و مسئولیت و معنی و هدف دارد که بیمار باید زندگی آتی خود را صرف آن کند.
این کتاب که در 255 صفحه و توسط انتشارات درسا و ترجمه ی دکتر نهضت صالحیان (فرنودی) و مهین میلانی منتشر شده است، به دو بخش تقسیم شده است:
بخش اول: تجاربی از اردوگاه کار اجباری
فرانکل در سال ۱۹۴۲ یعنی در ۳۷ سالگی به دست نازیها اسیر شد و قطار، او را به سمت به «آشویتس» ، کشتارگاه سازمان یافته که ابزار مرگ شش میلیون یهودی از جمله خانوادهی فرانکل را تهیه دیده بود، برد. نویسنده در این بخش از ورودش به دنیای ترس و وحشت میگوید. از اینکه چه بلاهایی سر اسیران آمده است و آنها چه سختیهایی کشیدهاند.
از رنج کشیده آدمهای بختبرگشتهای صحبت میکند که هر لحظه ترس فرستاده شدن به کورههای آدمسوزی یا فرستاده شدن به اتاق گاز را داشتند. البته دکتر ویکتور فرانکل در ابتدای کتاب در مورد این تجارب چنین میگوید: این کتاب در نظر ندارد که از اتفاقات و رویدادها گزارشی ارائه دهد، بلکه تجارب شخصی را منعکس میکند که میلیونها انسان آن را لمس کرده و از آن رنج بردهاند.
میتوان گفت کتاب شرحی است از درون اردوگاه کار اجباری که به وسیلهی یکی از کسانی که جان سالم از آن به در برده است بازگو میشود. داستان به رویدادهای هولناک (که کمتر در حد باور مردم بوده) نمیپردازد، بلکه به زجرهای کوچک اشاره میکند و آنها را میشکافد.
بخش دوم: اصول اساسی در لوگوتراپی
در این بخش نویسنده مفاهیم و اصول اساسی در لوگوتراپی را بیشتر توضیح میدهد و نسبت به بخش اول بیشتر جنبه علمی دارد. فرانکل در این قسمت به دستاوردهای خود در آن سالهای سخت اشاره میکند و در واقع شرح میدهد که چه چیزی باعث شد برخی از افراد، زنده از اردوگاه کار اجباری جان سالم به در ببرند.
انسان در جستجوی معنی با وجود اینکه بخش اول آن بسیار تلخ است اما کتاب مهمی است. یکی از دلایل مهم بودن کتاب هم این است که نویسنده درباره تجربیات خودش صحبت میکند. درباره چیزهایی صحبت میکند که از نزدیک لمس کرده و دیده است. یکی دیگر از دلایل مهم بودن این کتاب این است که ویکتور فرانکل با وجود اینکه خودش نیز در آن شرایط سخت زندگی میکرد، دیگران را به زندگی امیدوار می کرد.
وی برای دیگران سخنرانی انجام میداد و آنها را تشویق میکرد تا به چیزی چنگ بزنند؛ به فرزندشان، به کسی که در انتظار آنهاست، به کتابهایی که باید بنویسند و یا به هر چیز دیگری که برایشان مهم است. چنین آدمی با چنین روحیه قوی، قطعا فرد مناسبی است که درباره معنی زندگی صحبت کند.
صبحتهای ویکتور فرانکل از اردوگاه کار اجباری و افرادی که از آن با امید و آرزو جان سالم به در بردهاند، شگفتانگیز است. چطور انسان میتواند در یک شرایط فاجعهبار با وجود سختیهای باورنکردنی به آینده امیدوار باشد و یا حتی معنایی برای زندگی خود متصور باشد.
حتی فکر کردن به آن شرایط هم دلهرهآور است، چه برسد به اینکه به شکل واقعی در آن شرایط حضور داشته باشید. به اعتقاد من، آدمهایی مثل ویکتور فرانکل و افراد دیگری که در آن شرایط امید خود را از دست نداده و همواره به یک معنی در زندگی چسبیده بودند، ابرانسان هستند.
در بخشی از کتاب انسان در جست و جوی معنی میخوانیم:
وقتی منتظر نوبت دوش گرفتن بودیم، متوجه عریانی خودمان شدیم: بدون موهایمان، واقعاً چیزی جز پیکرهای برهنهمان نداشتیم. آنچه از ما باقیمانده بود به معنی واقعی کلمه، وجود عریانمان بود. بهعنوان رابطهای عینی با زندگیهای گذشتهمان، چه چیز دیگری برای ما باقیمانده بود؟ برای من عینک و کمربندم مانده بود که این دومی را بعدها مجبور شدم با تکهای نان معاوضه کنم.
برای صاحبان فتق بند هیجان بیشتری در انتظارشان بود. آن شب زندانی ارشدی که مسئول آلونک ما بود با یک سخنرانی به ما خوشآمد گفت و قول شرف داد که کسانی که پول یا اشیاء قیمتی به فتق بندشان دوختهاند را شخصاً «از آن تیر سقف» (و آن را نشان داد) به دار میآویزد و با افتخار اعلام کرد که بهعنوان ساکن ارشد، قوانین اردوگاه این حق را به او میدهد.
تا جایی که به کفشها مربوط میشد، قضیه به همین سادگی نبود. اگرچه قرار بود آنها را نگهداریم، ولی به هر جهت آنهایی که کفشهای نسبتاً سالم و خوبی داشتند مجبور بودند آنها را تحویل بدهند و در عوض کفشهایی دریافت کنند که اندازهشان نبود. درعینحال، مخمصهی واقعی در انتظار آن عده از زندانیان بود که در اتاق انتظار به نصیحت مشفقانهی زندانیان قدیمیتر گوش کرده بودند و ساقِ نیم چکمههای خودشان را بریده و برای پوشاندن این خرابکاری، به لبهی بریدهشده صابون مالیده بودند.
مثل این بود که مأموران اس اس فقط منتظر چنین عملی بودند. تمام افرادی که در مظان اتهام این جرم بودند باید به اتاقی در جوار کلبه ما میرفتند. بعد از مدتی ما دوباره صدای شلاق و فریاد ناشی از دردِ شکنجه را میشنیدیم. این بار خیلی بیشتر طول کشید. بنابراین آن خیال خامی که بعضی از ما هنوز هم در سر میپروراندیم یکی بعد از دیگری نابود شد و بعد، بهصورتی کاملاً غیرمنتظره، طنزی سیاه و شوم بر وجود خیلی از ما غلبه کرد.
ما میدانستیم که بهغیراز زندگیهای مسخره و عریانمان چیزی برای از دست دادن نداریم. وقتی دوشها شروع به شریدن میکردند، با تمام وجود سعی میکردیم مسخرهبازی دربیاوریم و هم از خودمان و هم از یکدیگر مایه بگذاریم. از همهچیز گذشته، آب واقعی از دوشها بیرون میآمد!
چرا باید خلاصه کتاب انسان در جستجوی معنی را خواند؟
حتی با خواندن خلاصه کتاب انسان در جستجوی معنی میتوان درک کرد که با وجود شرایط جهنمی، برخی از زندانیان از درد برخاستند و با همدردی با زندانیان دیگر رفتار کردند. آنها آزادی اندک خود را در درون خود اعمال میکردند و نگرش خود را نسبت به رنجهایشان تنظیم میکردند، حتی اگر نمیتوانستند ریشه آن رنج را از بین ببرند.
در حالی که زنده ماندن در اردوگاهها بسیار موردپسند بود، فرانکل مینویسد: «افرادی که قادر بودند زندگی خود را بدون خودکشی ادامه دهند، تمایل به داشتن چیزی برای زندگی داشتند و هدف بالاتری را دنبال کنند. او استدلال میکند کسانی که زندگی خود را وقف چیزی میکنند میتوانند با هر درد و سختی روبرو شوند.» برای یافتن معنی در زندگی و درک چگونه زیستن، خواندن کتاب انسان در جستجوی معنی میتواند همه آن چیزی باشد که میخواهید.
این کتاب از سه بخش تشکیل شده بخش اول در مورد ۳ سال از زندگی دکتر ویکتور فرانکل اتریشی هست که توسط آلمان ها به اردوگاه کار اجباری برده شده بود و در نهایت با آزادی او تموم میشه بخش دوم در مورد انسان و معنای زندگی و آزادی و اختیاری که به انسان داده شده که به نظرم فوق العاده ترین بخش کتاب بود و بخش سوم که کمی تخصصی تر و روانشناسی هست در مورد علم لوگوتراپی و روش های درمان و مثال های واقعی بیماران هست که به ترتیب بخش دوم، بخش اول و بخش سوم هر سه ارزش خوندن رو دارند
به نظر من خواندن خاطرات یک اسیر جنگی وحشتناک نیست. مخصوصا زمانی که هدفی پشت این خاطرات هست. (برای من کتاب دخترشینا و کتاب “دا” سوزناک تر بود) من فکر می کنم واقعا پر محتوا و با ارزش و بدون حتی جمله ای اضافی. و مطمینا تو زندگی ما می تو نه تاثیر گذار باشه . مخصوصا جمله ای که از نیچه نقل شده “چرا و چگونگی” و جمله ای که به ما ایرانی ها خیلی مربوط میشه. ” انسان حتی نمی داند در آرزوی چیست. یا در آرزوی کاریست که دیگران می کنند یا کاری رو انجام می دهد که دیگراان از او می خواهند.در این مرحله او همرنگ جماعت می شود که این خود نیز پذیرش دیکتاتوری و تبعیت محض از آن است.” پیشنهاد می کنم .
من کتابهایی رو که سرگذشت واقعی هستن و از روی واقعیت نوشته شدن و در کنارش جدای از شرح ماوقع تحلیل هم میکنند برام بسیار جذابه از این کتاب بسیار اموختم و تونستم ارتباط برقرارکنم و خودم رو جای اشخاص قرار بدم بنظرم برای کسانی که سردرگمن در میان درد زندگی میتونه کمک خوبی باشه