3 نکته در مورد کتاب تکههایی از یک کل منسجم
تکههایی از یک کل منسجم
کتاب تکههایی از یک کل منسجم ، نوشته پونه مقیمی، توانست در مدت زمانی اندک، به چاپ چندم برسد. فارغ از اینکه، پونه مقیمی، بخشهایی از این کتاب را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده بود و به این ترتیب توانسته بود جذب مخاطب کند، جذابیت کتاب هم در این رکورد تاثیرگذار بود. افراد و مخاطبان وی، بی صبرانه منتظر انتشار کتاب بودند.
کتاب «تکههایی از یک کل منسجم» را میتوان چکیدها ی از کتابهای هنر خوب زندگی کردن، هنر شفاف اندیشیدن، شفای زندگی و پروژه شادی در نظر گرفت اما بر خلاف کتابهای معمول که نوعی مثبت اندیشی کاذب را توصیه میکنند، این کتاب در فضایی کاملا واقعبینانه سیر میکند. کتاب اساسا غیرداستانی است اما ردپای قصهها و داستانهایی را که نویسنده از تجربه بیمارانش گرفته است، میتوان در آن دید.
این کتاب در نه فصل و حول محور خودشناسی و نگاه به درون نوشته شده است که هر کدام به بخشهای کوتاه یک تا سه صفحهای تقسیم شده اند. این کتاب توسط نشر بینش نو منتشر شده است. کتاب از شناساندن بالاترین سطح روابط انسانی شروع میشود و در آخر به تنهایی بشر میرسد، و نشان میدهد که با خودشناسی میتوان صمیمیت و روابط پایدارتری را ایچاد نمود. کتاب با واقع نگری از شما میخواهد خودتان را بپذیرید و در نهایت، آرامش را بیابید.
شما حین خواندن این اثر با یک کتاب تخصصی روبهرو نیستید، بلکه کتابی در دست دارید که برای عموم نوشته شده است و این هم یک مزیت دیگر این کتاب است. گاهی اوقات لازم است تا در زندگی چیزی پیدا کنیم که به آن چنگ بزنیم. شاید لازم است تا زیبایی و معنای زندگی را در کمک کردن به دیگران ببینیم. کاستن از رنج دیگران، یکی از این راهها است.
با سه قسمت از کتاب تکههایی از یک کل منسجم آشنا شویم
تکه اول
»شاید زندگی پیدا کردن بخشهایی از خودمان در تکهتکههایی از یک کُلِ منسجم است. پیدا کردنی که به اندازهی یک عمر طول میکشد. «اگر زندگی را اینگونه ببینیم، هر فرد، هر رخداد و هر رابطهای میتواند بخشی از ما را به خودمان بشناساند. از این منظر زندگی کردن متفاوت است. چون ما را با آغوش باز به سمت پذیرش خود و احساساتمان میبرد. مسئولیت ما را در قبال احساسات، تجربیات و در یک کلام، زندگی را به ما نشان میدهد. و آن زمان که مسئولیت زندگی خودمان را به عهده بگیریم و از نقش قربانی بیرون بیاییم، میتوانیم زندگی را آنگونه که دوست داریم زندگی کنیم.
تکه دوم
ما و جهان خودمان؛ این موضوع این کتاب است. در کنار پذیرش، ما یاد میگیریم که خودمان، شخص اول جهانمان هستیم و باید آن را بسازیم. در این صورت است که یاد میگیریم چطور دنیا، خوشبختی و آرامشمان را بر پایه حضور یا عدم حضور دیگران بنا نکنیم. میفهمیم که چگونه میتوانیم بعد از هر رنجی، خودمان را تسلی بدهیم و آرامش ببخشیم. رفتن آدمها دیگر دلیل ناراحتی، اندوه و افسردگی ما نیست. اما هر فردی میتواند خودش را در یک رابطه کامل کند. بنابراین اگر زمانی به رابطه قدم بگذارد که خودش را پذیرفته باشد و جهانش را ساخته باشد، رابطه سالمی نیز برقرار میکند.
تکه سوم
صمیمیت در روابط؛ همانقدر که قوی و متکی به نفس بودن در زندگی اهمیت دارد، ایجاد و ساخت روابط سالم نیز مهم است. صمیمیت یکی از پایههای اصلی یک رابطه سالم است که به افراد کمک میکند به سمت شکوفایی و پیشرفت قدم بردارند. در این کتاب از صمیمت صحبت میشود. این صمیمیت زمانی به وجود میآید که یاد بگیریم با خودمان، انتخابها، اشتباهها و گذشتهمان در صلح باشیم.
پونه مقیمی نویسنده تکههایی از یک کل منسجم
پونه مقیمی در سال ۱۳۶۱ متولد شد. او یکی از روانشناسانی است که در شبکه اجتماعی اینستاگرام هم فعالیت میکند، صفحه پر بازدیدی دارد و بخشهای بسیاری از کتاب تکههایی از یک کل منسجم را هم در صفحهاش منتشر کرده است. تاکید او هم در این کتاب و هم در مطالبی که در اینستاگرامش منتشر میکند، بر شناخت، پذیرش، دوستی و آشتی با خود است.
در بخشی دیگر از کتاب می خوانیم:
و تکههایی که همهجا حضور دارند و فقط کافی است ما در مسیرشان قرار بگیریم، آن وقت اگر هشیار باشیم، شاید بخشهایی از خودمان را ببینیم. بخشهایی از خودمان را در رابطهها و در آدمهایی که تجربه میکنیم، در موقعیتهایی که قرار میگیریم، در فیلمهایی که میبینیم، در تاریخی که مرور میکنیم و حتی در کوچهای که هیچ عابری ندارد و باد درختهایش را بدون حضورِ تماشاچیان نوازش میکند. شاید زندگی همین است. ما زندگی را نه بهصورت یک کل که بهصورت جزئیاتی روزمره میبینیم.
درواقع ما در «لحظه»ای از یک زمانِ اکنون همیشگی هستیم و شاید آن لحظه تمام همان چیزی است که «هدف» نام دارد؛ هدفی به نام زندگی کردن. برخورد کردن با تکهای از زندگی و سپس پیدا کردن تکهای ناهشیار از درونِ خودمان. شاید زندگی تلاشی برای منسجمشدن و پیدا کردن بخشهای بیشتری از خودمان است ودر این تلاش مدام با اتفاقات زندگی مواجه میشویم. این کتاب تکههایی از یک کل منسجم است. کلی که هنوز تکمیلنشده اما در مسیر پیدا شدن و بیرون آمدن از ابهام است. شاید این کتاب بتواند بخشهایی از درونِ شما را بیدار کند و به پیدا شدن بخشهای گمشدهتان کمک کند.
صمیمیت یعنی درک کردن و حس کردن یک فرد با تمام وجود و بدون هیچ قضاوت و مقایسهای؛ یعنی حضور داشتن در سکوت. این یعنی رشتهای باریک و نازک از صمیمیت که در لحظهای کوتاه ایجاد میشود. آنچه رابطه را سالم نگاه میدارد، تکرار همین صمیمیتهای کوتاهِ مملو از حضور و مشاهده است. در واقع همین صمیمیتهای کوتاه و ساده، رابطه را عمیق و معنادار میکند و میتواند مرهمی بر تنهایی درونی ما باشد.
ما برای قبول اینکه باید با بعضی آدمها، موقعیتها و شرایط خداحافظی کنیم، به زمان احتیاج داریم. زمان باید بگذرد. ذهن ما باید هزاران داستان متقاعد کننده بسازد تا آرام آرام به لحظه خداحافظی نزدیک شویم. بههرحال چه تصمیم بگیریم چه همچنان خودمان را معلق نگه داریم، لحظههای خداحافظی فرا میرسند. امروز اگر نه، چند سال دیگر. حقیقت این است که فرار کردن به ما کمکی نمیکند. در خداحافظیها، دردی وجود دارد، دردی پنهان، اصلاً مگر میشود خداحافظی دردناک نباشد؟ اگر خیلی وقت است که متوجه شدهایم به خداحافظی خاصی نزدیک شدهایم بهتر است خودمان را گول نزنیم. بهتر است درد را به رنج تبدیل نکنیم.
من عاشق این کتاب شدم
یک کتاب روانشناسی که لایه های عمیق درون آدم رو بررسی میکنه و باعث میشه نگاه آدم به خودش و زندگیش تغییر کنه و من از اینکه یه کتاب باعث شد من چند قدم به خودم نزدیکتر شم خیلی خوشحالم و پیشنهادش میکنم
میتونم بگم یه کتاب خودیاری بود که برای یادآوری برخی نکات که گاهی یادمون میره خوب بود.
اصلا نمی تونم حسمو به این کنتاب بگم. مدت ها بود اینجوری کتاب نخونده بودم
مداد دستم می گیرم و یهو می بینم زیر همه جمله ها خط کشیدم تازه بعدشم دوباره برمی گردم می خونم که کاملا متوجه شده باشم
جای بزرگی توی کتابخونه قلبم رو گرفت
بنظرم این کتاب میتونه به عنوان دایرة المعارف استفاده بشه. هر رفتاری هر احساسی ازش صحبت شده و کمک میکنه که از نظر فکری حسی و رفتاری رشد کنی. این کتاب یک اتفاق خوب از دل اینستاگرام بود. کپشن های پیج پونه مقیمی ( نویسنده کتاب) تبدیل شد به یک کتاب. ( البته با توضیحات بیشتر).
قطعا تا آخر عمرم چندین بار میخونمش💙
به شدت پیشنهاد میشه🥰
قبل از کتاب اینقد تعریف شنیده بودم از ادم های قابل اعتماد که گاها متعجب بودم چرا فلانی که اصلا کتاب تالیفی نمیخونه تعریف میکنه .
خیلی مشتاق بودم ببینم برای من هم تعریفی هست یا نه ؟
و بود خیلی هم بود .