روش برخورد با افراد دشوار
روش برخورد با افراد دشوار ( تانگ فو) با عنوان فرعی – به جای کناره گیری از مردم، چگونه با آنها ارتباط برقرار کنی–کتابی در زمینه برقراری ارتباطات مفید اجتماعی محسوب میشود. تانگ فو اسمی است که نویسنده برای مطالب کتاب خود استفاده میکند. تانگ در زبان انگلیسی به معنای “زبان” است و فو به “ورزشهای رزمی” اشاره دارد.
بنابراین تانگ فو از دیدگاه نویسنده یعنی اینکه چطور از زبان خود به نحو مناسبی، مثل یک هنر رزمی استفاده کنیم. این کتاب در ۴ بخش و ۳۰ فصل نوشته شده است و در سراسر کتاب، مخاطب تکنیک های مختلفی را یاد میگیرد تا در برخورد با افراد بدخلق، بدزبان، سخت گیر، کله شق، بی منطق و… از آن ها استفاده کند. این کتاب توسط نفیسه معتکف ترجمه شده و انتشارات درسا آن را ترجمه کرده است.
اگر کنجکاو هستید که نگارش این کتاب از کجا آغاز شد، سم هورن نویسنده کتاب، اینچنین میگوید:
در سال ۱۹۸۹، دکتر ری اوشیرو، متخصص برنامههای مداوم تعلیم و تربیت، از من خواست در زمینه چگونگی برخورد با افراد بدقلق، همایشهایی در دانشگاه هاوایی برگزار کنم. هر دوی ما متوجه یک مسیر شده بودیم: تقاضای رو به افزایش سازمانها در این مورد که چگونه میتوان به کارمندان کمک کرد تا طرز برخورد با اربابرجوع بدرفتار را یاد بگیرند و همچنین با کارمندانی که حس همکاری ندارند، باید چه برخوردی داشت. مردم نمیدانند در برابر کسی که با آنان بد برخورد میکند، چه کنند و چه بگویند. بیشتر مردم یا رفتاری ملایم در پیش میگیرند یا در سکوت رنج میبرند، که هیچ یک از این واکنشها سودمند نیست.
از آن پس، من صدها همایش برای افراد مختلف برگزار کردم. شرکتکنندگان در همایش از من میخواستند این مطالب را به صورت کتاب درآورم تا بتوانند این نظریهها را با خود به خانه ببرند و بارها آن را بخوانند و به همکاران و دوستان و خانوادهشان نیز بدهند و همین باعث شد من کتاب تانگفو را بنویسم.
تانگفو صرفا طریق رویارویی با رفتارهای ناعادلانه نیست، بلکه بیشتر فلسفه زندگی است؛ روشی است برای سازگارتر شدن در برخورد با افراد مختلف. شما یاد میگیرید چطور از ناسازگاریها پیشگیری کنید، ایجاد همکاری کنید و حتی بتوانید نسبت به افرادی بیملاحظه و مردمآزار مهربان بمانید و در نهایت، یاد میگیرید چطور روی پاهای خود بایستید بیآنکه شست پای دیگران را لگد کنید که با این حساب، نه لطمه میبینید و نه به کسی لطمه میزنید.
نویسنده در قسمتی از کتاب میگوید: ” اگر از روش برخورد مردم خوشت نمیآید، حق انتخاب داری. میتوانی بدون فکر واکنش نشان دهی و هرچه به ذهنت رسید، بر زبان بیاوری. یا میتوانی لحظهای درنگ کنی و مسأله را از دید طرف مقابل ببینی. به این ترتیب، خودت به آرامش خیال دست مییابی.”
بخشی از موضوعاتی که در این کتاب به آنها پرداخته میشود عبارتند از:
- غلبه بر درماندگی
- مهار جر و بحث از طریق شوخی
- همدلی با افرادی که مشکل دارند
- پایان دادن سریع به گله و شکایت
- کنار کشیدن موقرانه از جر و بحث
- خواندن دست طرف مقابل
- چسباندن زبان به سقف دهان
- حرف زدن وقتی آدم نمی داند چه بگوید
- پیدا کردن راه حل به جای عیب جویی
نوشتاری دیگر: مثل یک مرد فکر کن مثل یک زن رفتار کن
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که اگرچه همه مطالب کتاب ممکن است با فرهنگ ما سازگار نباشد، اما میتوان از ۹۵ درصد گفتههای این کتاب استفاده مفید کرد. یک نکته مثبت و بسیار عالی در مورد کتاب روش برخورد با افراد دشوار این است که، تمامی تکنیکها و راه حلها در قالب مثال توضیح داده شده است. مثالهای واقعی که شرکت کنندگان در همایشها و سخنرانیهای سم هورن آنها را مطرح کردهاند.
نویسنده در طول کتاب سعی میکند سئوالات مختلفی از مخاطب بپرسد مثل اینکه : وقتی کسی حرفی ناروا به تو بزند، چه میکنی؟ ساکت میمانی چون نمیدانی چه بگویی؟ صدایت را بلند میکنی، که باعث میشود بعدا پشیمان شوی؟ یا وقتی به خانه میروی، دائم در این فکری که میبایست چه واکنشی نشان میدادی؟ طبیعی است که وقتی کسی سرت داد بزند یا بابت چیزی سرزنشت کند که اصلاً تقصیر تو نبوده، دلخور بشوی. ممکن است فکر کنی: “منصفانه نیست.”
اگرچه این واکنشها قابل درک است، صرفا موقعیت را بدتر میکند. چرا؟ ابراز احساسات نسنجیده جوی خصمانه به وجود میآورد و احساسات منفی را تشدید میکند. در واقع، گام به گام شدن با واکنش اولیه، همیشه به جای اینکه کمکی کند، باعث ایجاد دردسر و رنجاندن میشود. هدف این است که از این پس اول فکر کنی و بعد حرف بزنی. همچنین روشهایی به تو آموزش داده میشود تا وقتی مورد حمله زبانی قرار میگیری، به جای اینکه به طور خودکار حرفی نسنجیده بزنی، سریع مغزت را به کار بیندازی و فکر کنی. از خودت بپرس: “من چه احساسی دارم؟”
چطور میتوانی با فکر و دوراندیشی به کاری دست بزنی؟ با درک این مطلب که وقتی از دست کسی عصبانی هستی، احتمالاً همه چیز را از دید خودت میبینی. برای اینکه مسائل را از دید دیگران ببینی، از عبارت همدلانه “من چه احساسی دارم”، “اگر به جای او بودم چه احساسی داشتم”! یا “اگر این اتفاق برای من میافتاد چه احساسی داشتم”، استفاده کن.
قدرت این عبارات به قدری است که باعث میشود با تجربه موقعیت طرف مقابل، احساس نفرت شدیدت از بین برود. شاید از رفتار دیگران خوشت نیاید، اما عبارات همدلانه کمکت میکند آن را درک کنی. همچنان که کنفوسیوس، فیلسوف چینی گفته است، “بشر هر چه بیشتر بداند، بیشتر عفو میکند.”
قسمت هایی از متن کتاب روش برخورد با افراد دشوار
اگر از روش برخورد مردم خوشت نمی آید، حق انتخاب داری. می توانی بدون فکر واکنش نشان دهی و هرچه به ذهنت رسید، بر زبان بیاوری. یا می توانی لحظه ای درنگ کنی و مسأله را از دید طرف مقابل ببینی. به این ترتیب، خودت به آرامش خیال دست می یابی.
- “تو نمی توانی برای کسی که منطق سرش نمی شود، دلیل و منطق بیاوری.” -جاناتان سویفت
- از حالا به بعد، توضیح نده و توجیه نکن. به جای اینکه وقتت را تلف کنی تا چیزی را برای کسی توضیح بدهی که چرا اشتباهی رخ داده است، صرفا سعی کن با استفاده از کلمات، اوضاع را روبه راه کنی.
- جیمز ماتیو گفته است: “کسانی که روشنایی و نور به زندگی دیگران می تابانند، خودشان هم از موهبت آن برخوردار می شوند.”
- بگو و مگو صرفا وقت تلف کردن است، چون تو نمی توانی گذشته را تغییر بدهی، فقط می توانی از آن درس عبرت بگیری.
- بنجامین فرانکلین خردمندانه نتیجه گرفته بود که اگر قرار باشد در آرامش زندگی کند، باید درباره ی آنچه می داند حرف بزند، نه اینکه در مورد آنچه می بینید قضاوت کند.