استراتژی خوب استراتژی بد
استراتژی خوب استراتژی بد
کتاب استراتژی خوب استراتژی بد، اثری نوشتهٔ ریچارد روملت است که نخستین بار در سال 2011 انتشار یافت. در ایران هم این کتاب به همت انتشارات آریاناقلم و در 400 صفحه چاپ شده است. توسعه و به کارگیری یک استراتژی مشخص، وظیفهٔ اصلی هر رهبری است، چه مدیرعامل شرکتی بزرگ باشید و چه یک کارآفرین یا مدیر یک مدرسه. روملت در این کتاب بیان میکند که گرایشی فزاینده و ضررآفرین به یکسان دانستن «استراتژی» با اهداف مالی و شعارهای انگیزشی در میان رهبران کسب و کارها وجود دارد. ریچارد روملت، زادهٔ 10 نوامبر 1942، استاد دانشگاه و نویسندهای آمریکایی است. این کتاب در صفحه و توسط انتشارات آریانا قلم منتشر شده است.
تعریف استراتژی در کتاب استراتژی خوب استراتژی بد
تعریف شما از استراتژی چیست؟ آیا شما برای زندگی و کسبوکارتان استراتژی تعریف کردهاید؟ یک نکته مهم که برای همه ما رخ میدهد داشتن تعریف نادرست از استراتژی است. در واقع بسیاری از افراد اهداف خود را به عنوان استراتژی در نظر میگیرند و در نهایت شکست میخورند.
استراتژی آن چیزی نیست که بیشتر مردم تصور میکنند. شما با پر کردن جاهای خالی مربوط به بیانیه ماموریت شرکتتان و صحبت درباره این که چگونه به یک شرکت جهانی تبدیل خواهید شد، استراتژی خلق نکردهاید. همینطور استراتژی یک بیانیه جنگی نیست که در آن اعلام کنید سخت کار میکنید و دوام میآورید تا فروش شرکتتان را 20 درصد افزایش دهید و سود سالانه را بهبود بخشید. هیچ تلاش، برونیابی مالی، آرزو و خواستهای درباره یک آینده موفق را نمیتوان استراتژی نامید.
به بیان ساده و خلاصه استراتژی عبارت است از روش مقابله با چالشهای پرخطر. استراتژی روشی است که به شکلی منسجم و هوشمندانه طراحی میکنید تا به این چالشها پاسخ دهید و به سمت جلو حرکت کنید. استراتژی به شیوه حرکت شرکتتان به سمت جلو مربوط میشود.
معمولا از واژههای «استراتژی» و «استراتژیک» به اشتباه برای اشاره به تصمیمات گرفته شده توسط مقامات ارشد رسمی استفاده میشود. اما هنگام صحبت کردن درباره استراتژی نباید آن را به ارزیابی تصمیمگیران تقلیل دهید. بلکه این واژه باید به یک پاسخ منسجم به یک چالش مهم اشاره کند. یک استراتژی خوب شامل مجموعهای از فعالیتهای منسجم است و شامل جزئیات پیادهسازی نمیشود.
اگر یک استراتژی نتواند مجموعه متنوعی از فعالیتهای ممکن و شدنی را برای ما ترسیم کند، با یک نقص جدی روبرو است. رفتار استراتژیک به معنای پیدا کردن روشی برای دنبال کردن منافع شرکت است. البته رهبر یک سازمان میتواند اهدافی را مشخص کند و از افراد سازمان بخواهد آنها را محقق کنند، اما این کار به معنای مشخص کردن استراتژی نیست. بهتر است این کار را مشخص کردن اهداف بنامیم.
ریچارد روملت نویسنده کتاب استراتژی خوب استراتژی بد
روملت در دانشکدهٔ تجارت دانشگاه کالیفرنیا تدریس میکند. او در سال 1976 و از دانشگاه هاروارد به این دانشکده ملحق شد. روملت یکی از بنیانگذاران انجمن مدیریت استراتژیک است و در سالهای 1995 تا 1998 مدیریت آن را نیز بر عهده داشت. ریچارد روملت یکی از تأثیرگذارترین متفکران جهان در حوزه استراتژی و مدیریت است. مجله اکونومیست او را در فهرست بیست و پنج فرد در قید حیاتی که بیشترین تأثیر را بر روی مفاهیم مدیریت و بنگاه مادر داشتهاند قرار داده است.
وی نشان میدهد که تمایلِ رو به رشدی برای یکسان فرض کردنِ اهدافِ سنتی، شعارهای پرطمطراق، تکیهکلامهای انگیزشی و اهدافِ مالی با استراتژی وجود داشته و دارد. او ما را از این عناصرِ استراتژیِ بد آگاه ساخته و چشمانِ ما را به روی قدرتِ استراتژیِ خوب میگشاید.
او عناصر شکلدهنده به یک «استراتژی بد» را تشریح میکند و از قدرت دگرگونکنندهٔ «استراتژی خوب» سخن میگوید. روملت استدلال میکند که اساسیترین بخش یک استراتژی خوب، داشتن بینش است؛ بینشی عمیق نسبت به ماهیت واقعی و ظرفیتهای پنهان شرایط، و توانایی تشخیص واکنش مناسب و درست.
وی در مورد این کتاب میگوید: بینش کلیدی که پیشران کتاب استراتژی خوب استراتژی بد است، درسی است که بهسختی و در نتیجهٔ یک عمر تجربهٔ من در کار استراتژی به عنوان مشاوری برای سازمانها و اشخاص و به عنوان معلم و پژوهشگر حاصل شده است. استراتژی خوب، کاری بیشتر از به پیش راندن ما به سوی یک هدف یا چشم انداز انجام میدهد. استراتژی خوب، به چالشهایی که با آنها مواجه ایم، صادقانه اعتراف کرده و برای غلبه بر آنها رویکردی را تدارک میبیند. هر چه این چالشها بزرگتر باشند، استراتژی خوب، تلاشها را متمرکزتر و هماهنگتر مینماید تا حرکت قدرتمند رقابتی یا حل مناسب مسئله محقق گردد.
متاسفانه، استراتژی خوب، نه یک قانون بلکه یک استثناست و این، مشکلی رو به رشد است. رهبران سازمانی، بیشتر و بیشتر می گویند که استراتژی دارند، اما این گونه نیست. در عوض، آنها طرفدار چیزی هستند که من آن را استراتژی بد میخوانم. استراتژی بد، گرایش به دور زدن جزئیات مزاحم – از قبیل مشکلات – دارد. استراتژی بد، قدرت انتخاب و تمرکز را نادیده میگیرد، در عوض تلاش میکند تا جمع کثیری از تقاضاها و علایق گیج کننده را با یکدیگر تطبیق دهد. کتاب استراتژی خوب استراتژی بد راهنمای انتخاب استراتژیهاست.
شکاف بین استراتژی خوب و انبوهی از چیزهایی که افراد، برچسب «استراتژی» را بر آنها میزنند، طی سالیان متمادی رشد کرده است. زمانی که در سال ۱۹۶۶ مطالعهٔ استراتژی کسب و کار را آغاز کردم، تنها سه کتاب در این زمینه وجود داشت و هیچ مقالهای در این خصوص نبود. امروز قفسههای کتابخانهٔ من پر از کتابهایی با این موضوع است.
شرکتهای مشاوره در موضوع استراتژی تخصص یافتهاند، مدارک دکترا در رشتهٔ استراتژی به افراد اعطا میشود و مقالات بی شماری در خصوص این موضوع وجود دارد. اما این فراوانی نتوانسته وضوح را با خود به همراه بیاورد.
کتاب استراتژی خوب استراتژی بد، ترجمه فارسی عنوان اصلی کتاب Good strategy, Bad strategy: the difference and why it matters است که توسط بابک وطندوست به فارسی برگردان شده است و توسط انتشارات آریاناقلم منتشر شده است.
این کتاب را هم بخوانید: زندگی خود را طراحی کنید
جملههایی از کتاب استراتژی خوب استراتژی بد
سیاستمدارها معمولا برنامههایی پیاده میکنند که سود مشخصی به گروه اندک اما مشخصی از افراد میرساند و به دنبال برنامههایی که سود اندکی به افراد بسیار زیادی از جامعه میرساند نیستند.
رفتار گلهای زمانی رخ میدهد که به رفتار دیگران نگاه کنید و فرض کنید آنها اطلاعاتی دارند که در اختیار شما قرار ندارد. این رفتار میتواند به تصمیمگیریهای بسیار احمقانهای منجر شود. چرا که فکر میکنید دیگران به موضوعاتی بنیادی توجه کردهاند و اگر از آنها تقلید کنید هیچ مشکلی برایتان پیش نمیآید.
هسته ی یک استراتژی دارای سه عنصر است: تشخیص، خط مشی راهنما و اقدام منسجم.
استراتژی خوب از طریق متمرکز کردن انرژی و منابع بر یک، یا تعدادی بسیار اندک از اهداف اصلی کار می کند؛ اهدافی که دستیابی به آن ها به زنجیره ای از نتایج مورد نظر منجر خواهد شد.