کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم
“کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم ” کتاب بسیار جذابی است که «تینا سیلیگ» آن را نوشته و «محمدرضا آلیاسین» به فارسی برگردانده است و توسط انتشارات هامون منتشر شده است. خانم تینا سیلینگ استاد برجسته دانشگاه استنفورد است.(همان دانشگاه معروفی که شرکتهای معظم بسیاری مانند Google از دل آن درآمدند و اسم این دانشگاه در ادبیات کارآفرینی بسیار شنیده میشود.) کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم راهنمای افراد بسیاری است که در ابتدای تصمیمگیری خود در مورد کار و زندگی هستند.
در کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم، خانم سیلیگ داستانها و خاطرهایی از تجربههای خود به عنوان کارآفرین و دانشمندی موفق و استادی سرشناس به اشتراک میگذارد و در قالب داستانهای واقعی و مهیج، توصیههای الهامبخش و عملگرایانه، رشد اخلاقیات، حرفهای عمل کردن و ارتقای قابلیتهای کارآفرینانه را هدفگذاری کرده است که با استقبال شایستهای نیز مواجه شده است.
این اثر یکی از پرفروشهای بازار جهانی کتاب است که در توضیحات آن میخوانیم: «این کتاب نقل ماجراهای جذاب و حیرتانگیز افرادی است که نویسنده در مقام استاد، محقق، مشاور و… با آنها سروکار داشته است. نقطهی اشتراک همهی این افراد آن است که بر تمام الگوها و مفروضات از پیش تعیینشده در ذهنشان خط بطلان کشیده و از چشماندازی کاملا متفاوت به همهچیز نگریستند. در نتیجه موقعیتهای بهظاهر پیشپاافتاده و بهدردنخور را به فرصتهایی مبدل ساختند که هرگز در حیطهی تصور و تخیلشان نمیگنجید. »
کتاب در قالب یک مسئله کارآفرینی آغاز میشود: “اگر پنج دلار پول و دو ساعت وقت داشتید، چگونه کسب درآمد میکردید؟ حل این مساله توسط گروههای مختلف دانشجویی و جوابهایی که مییابند، شیوههای اندیشیدن در زندگی و نتایج بسیار متفاوتی را که به بار میآورند نشان میدهد.در هر فصل با مسائل جذاب و تفکر برانگیزی مواجه میشویم، که درسهای کتاب در قالب همین پرسشها و فرآیند اندیشیدن، حل مساله و نگاهی دوباره به همان مسائل مطرح شده است.
بسیاری از مطالب مطرح شده در کتاب با آموزههایی که در دانشگاههای کشور مطرح میشود و نگاه سطحی و نظری این آموزهها مغایرت دارد. همین درسها است که توانایی پرکردن شکاف بزرگ بین دانشگاه و صنعت و نیز قدرت اندیشیدن خلاقانه و مساله محور را به نسل جدید فراهم میسازد.
بسیاری از افکار و آرمانهایی که در این کتاب میخوانید بهطور دقیق با مطالبی که در مراکز رسمی آموزشی تدریس میشود در تضاد و تقابل است. زیرا اصولی که در مدارس و دانشگاهها به آنها اشاره میشود با اصولی که خارج از فضای آموزشی با آنها سروکار داریم تفاوت چشمگیری دارد. این دوگانگی عامل و مسبب همان تنشهایی است که افراد پس از فارغالتحصیلی و پیوستن به بازار کار با آن مواجه میشوند.
حال این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان بر روی این شکاف پل بست و با استفاده به آنچه در فضاهای آموزشی تعلیم داده میشود به جنگ مشکلات واقعی رفت و از این مصاف سربلند بیرون آمد. گرچه این کاری به غایت دشوار است اما با ابزار مناسب و نگرش صحیحشدنی است. ذهن ناهشیار را میتوان به کامپیوتری تشبیه کرد که بعضی از دادههای آن نادرست است و مطالعهی این کتاب مجالی است شگفت تا گرایشهایی را که نسبت به زندگی دارید دقیقتر بنگرید و از شّر بسیاری از الگوهای معیوب گذشته که در ژرفای وجودتان ریشه دوانده رها شوید. آنگاه خواهیددید که روابطتان با مردم، ایدهها و اشیا معنایی یکسره متفاوت پیدا خواهدکرد.
مارک تواین نویسنده مشهور درباره زندگی گفته است:” دو روز مهم زندگی شما، روز تولدتان و روزی است که میفهمید چرا زنده اید”. کتاب “کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم” میکوشد نگاهی عمیق تر به روزگار جوانی و درکی کاملتر از زندگی ارائه و معرفی کند. اگر دانشجو هستید و یا فارغ التحصیلی که میخواهد با یادگیری مطالب کاربردی نگاهی نوین و کارآمد به زندگی، کسب و کار و آینده خویش بیافرینید، مطالعه این کتاب توانایی خلق چنین بینشی را برای شما ممکن میسازد.
نویسنده کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم
تینا سیلیگ (Tina Seelig) نویسنده، کارآفرین و استاد دانشگاه استنفورد است. او استاد عملی دانشکدهی علوم مدیریت و مهندسی است و دروسی مانند دیزاین و خلاقیت را تدریس میکند. درسهای که تینا سیلیگ تدریس میکند بیشتر در حوزهی خلاقیت و نوآوری هستند و پروفسور سیلیگ برخی از تمریناتی را که به دانشجویانش داده است را در کتابش شرح داده است.
تینا سیلیگ دارای مدرک دکتری عصب شناسی از دانشگاه استنفورد است و امروز او را به عنوان متخصص مدیریت، کارآفرینی و سرمایهگذاری جسورانه در استارت آپهای حوزهی تکنولوژی میشناسند. تینا سیلیگ تاکنون کتابهای زیادی نوشته است اما هیچکدام از کتابهایش به اندازهی کتاب کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم پرفروش نبودهاند.
پروفسور تینا سیلیگ دربارهی این کتاب مینویسد: « تمام ماجراهایی که در این کتاب به آنها اشاره میکنم در کلاسهای دانشگاه استنفورد اتفاق افتاده است؛ همچنین از تجربیات گذشتهام به عنوان محقق، کارآفرین، مشاور مدیریت، استاد، نویسنده نیز تاثیر پذیرفته است.
شماری از داستانها نیز مربوط به کارآفرینان، مخترعان، هنرمندان و دانشگاهیان در زمینههای مختلف است. البته در این راستا بخت و اقبال پیوسته با من یار بود. زیرا اغلب با افرادی کنجکاو و پرس وجوگر سروکار داشته ام که با به چالش کشیدن مفروضات، دید قالبی و الگوهای نادرست نهفته در ضمیرشان کارهای چشمگیری انجام داده و مشتاقانه مایل بوده اند ماجرای شکستها و موفقیتهایشان را با دیگران در میان گذارند.
نظرات پیرامون کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم
آقای گای کاواساکی مؤسس شرکت آل تاپ و نویسنده کتاب نظارت بر واقعیت دربارهی این کتاب میگوید:
«۲۰ سالگی را فراموش کنید. این همان چیزی است که آرزو میکردم همین حالا بدانم. دکتر سیلیگ با نگارش این کتاب افقهای تازهای را به روی دیدگاههای ما میگشاید و برای جذب اندیشههای بکر، پویا و سازنده یاری و حمایتمان میکند.»
جان تامسون، استاد دانشکده ی مهندسی استانفورد
«این کتابی است بزرگ. شاید مثل سایر کتابها سریع آن را بخوانید اما به طور قطع بارها به آن مراجعه خواهید کرد. تا با توسل به افکار و آرمانهای هوشمندانه اش با دست پر به جنگ مشکلات و موانعی که بر سر راهتان قد علم کرده اند بروید و آنها را ازمیان بردارید.»
جان مایرز، دانشجوی دانشکده طراحی استانفورد
«این کتاب حاوی ماجرای زندگی افرادی ست که به طرزی شگفت انگیز بدترین موقعیتها را به فرصتهای مثبت تبدیل کرده اند. این افراد در پرتو ذهن هشیار و کنجکاوشان شناختهها را رهاکرده و به استقبال ناشناختهها رفتند ونهایتا پلی زدند که آنان را از محدودهی الگوهای کهنه و تکراری به قلمرو طرحها و ایدههای جدید رهنمون کرد.»
استیو کیس، مدیر و بنیانگذار امریکن آن لاین
«اندیشههای نبوغ آسای این کتاب یاری تان میکند طرحها و اهداف خویش را از نو ترسیم کرده. و قابلیتهایتان را درحدکمال به انجام رسانید.»
شناسنامه کاش وقتی 20 ساله بودم میدانستم
عنوان کتاب : ای کاش وقتی 20ساله بودم میدانستم
تعداد صفحات : 228 صفحه
نویسنده: تینا سیلیگ
مترجم: محمدرضا آلیاسین
انتشارات: هامون
این کتاب رو باید مجانی به بیست ساله ها بدن!
دقیقا همینه
ای کاش این مطالب جای دروس دانشگاهی را می گرفت
خیلی از کتابای دانشگاهی باید حذف بشه!