معرفی کتاب راز فال ورق
راز فال ورق اثر یوستین گوردر، رمانی فلسفی و یکی از شاهکارهای ناب او محسوب میشود که در ۵۳ فصل نوشته شده و هر یک از فصلهای آن به نام یکی از برگهای ورق نامگذاری شده است. ماجرای کتاب در مورد سفر پسریست به همراه پدرش در جستجوی مادر. این اثر همچون کتاب دیگر این نویسنده یعنی دنیای سوفی، فلسفه را به زبانی ساده بیان میکند.
در مورد تفاوتهای این دو رمان باید گفت «گرچه هم دنیای سوفی و هم راز فال ورق به لحاظ عناصر داستانی و درونمایه تا حدی نزدیک به سبک فانتزی هستند، اما مضمون اصلی هر دو کتاب، فلسفی است. دنیای سوفی به شکلی خیلی واضحتر به فلسفه میپردازد و در واقع یک دوره تاریخ فلسفه غرب به طور خلاصه و ساده است. اما راز فال ورق، خیلی داستانیتر و روانتر از قبلی است و نویسنده در قالب یک داستان فانتزی عقیدهی فلسفی مذهبی خاص خود که در دیگر آثارش هم آشکارا به آن پرداخته، بیان میکند.» .
در قسمتی از پشت جلد کتاب راز فال ورق آمده است:
یوستین گوردر در این کتاب نیز چون اثر پرآوازه دیگرش، دنیای سوفی، توانایی ادبی خود را در آمیختن جهانهای واقعی و تخیلی و جهش از یکی به دیگری و نیز درهم بافتن داستانی پر فراز و فرود را با پرسشهایی فلسفی و هستیشناختی، نشان میدهد.
داستان در مورد سفر پدر و پسری به نام هانس توماس است که از شمال اروپا به یونان میروند تا به دنبال همسر (و مادر) خود که چندین سال پیش برای تبدیل شدن به یک مدل هنری زادگاه خود را به شکلی عجیب ترک کردهاست، بگردند و او را بیابند. هزینه این سفر را پدر طی یک بخت آزمایی برنده شده است و مسافرت با اتومبیل فیات شخصی صورت میگیرد.
در طول سفر هانس توماس با ماجراهای عجیبی رو به رو میشود و پی به رازهای عمیقی میبرد که نه تنها به وی بلکه به سرنوشت همه انسانها مربوط میشود. ابتدا مردی ریز جثه و بسیار عجیب به او یک عینک ذرهبینی میدهد و میگوید که به آن نیاز خواهد داشت. سپس در یک مهمانخانه در روستایی در کوهپایههای آلپ، پیرمردی نانوا به او کلوچهای میدهد که در آن کتابی بسیار کوچک وجود دارد و کتاب یک داستان موازی دیگر در داستان اصلی ایجاد میکند.
کتاب دوم که کتاب نان شیرمالی نام دارد خاطراتِ شخصی است که کشتیاش در دریا شکسته و بعد به ساحل یک جزیره بسیار عجیب با موجوداتی به شکل کارتهای ورق بازی و یک نفر انسان به نام فرود میرسد. هانس توماس اندک اندک متوجه میشود، در این دنیا چیزهایی شگفت وجود دارد و برایش سوالهایی فلسفی درباره ماهیتِ وجودیِ انسان، هدفِ ما روی این کره خاک و «از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود» مطرح میشود.
او سعی میکند با ذهنِ کودکانه خود پاسخ این معماها را پیدا کند و همزمان از پدرش هم کمک بگیرد. آنها مراحل مختلفی را در جاده و کشتی پشت سر میگذارند و تا در نهایت مادر هانس توماس را که به مدلی برای عکاسی حرفهای تبدیل شدهاست مییابند و با هم به محل زندگیشان بر میگردند. البته در کنار داستان اصلی، داستان موازی دوم نیز جریان خود را دارد و پسر آن را از روی همان کتاب نان شیرمالی مطالعه میکند و در پایان این دو داستان موازی به وحدتی ارگانیک میرسند.
یوستین گوردر نویسنده کتاب
یوستین گوردر در ۸ آگوست سال ۱۹۵۲ در اسلو متولد شد. او استاد فلسفه دانشگاه اسلو است ولی در سطح جهان به عنوان یکی از معروفترین نویسندههای ادبیات داستانی و رمانهای فلسفی شناخته میشود. وی در حال حاضر با همسر و دو فرزندش در اسلو، پایتخت نروژ زندگی میکند. گردر توانسته طی بیست سال گذشته جوایز متعددی را به دست آورد که معروفترین آن جایزه ادبیات نسل جوان آلمان در سال ۱۹۹۴ بود.
شهرت یوستین گردر با رمان فلسفی دنیای سوفی شروع شد. او در کتاب راز فال ورق توانست با ادبیاتی روان و دلپسند سرگذشت تاریخ فلسفه غرب را برای خواننده روایت کند. اما محبوبیت وی با کتاب راز فال ورق به اوج رسید و با دیگر آثار او ادامه پیدا کرد.
کتاب راز فال ورق مناسب چه کسانی است؟
در فصول ابتدایی راز فال ورق، ممکن است کتاب تا حدودی کودکانه به نظر برسد اما در ادامه مسائل فلسفی و سوالاتی در باب هستی و دنیای پیرامون به گونهای استادانه مطرح میشود و خواننده را مجذوب کتاب میسازد. بررسی این کتاب نشان میدهد که کتاب راز فال ورق داری زمینههای مختلفی است؛ جستجوی مدوام بشر در پی شناخت هویت خویشتن، تمایل بشر به فرار از واقعیت، کنجکاوی بشر در مورد پیدایش جهان هستی و بشریت از زمینههای مطرح شده در کتاب هستند.
همچنین در متن کتاب به مسائلی همچون فلسفهی جبر و سرنوشت و تقدیر انسان و وجود خدا و مذهب نیز پرداخته شده است. زندگی برای نویسنده ی این کتاب به مثال یک معجزه است و در جایی از آن مینویسد: نشسته بودم و فکر میکردم چقدر غم انگیز است که مردم طوری بار میآیند که به چیزی شگفت انگیز چون زندگی عادت میکنند. این کتاب توسط انتشارات مرکز و در 328 صفحه منتشر شده است. ترجمه ی آن را هم عباس مخبر برعهده داشته است.
جملاتی از کتاب راز فال ورق
” گفت: بسیار خوب، اگر خدایی ما را آفریده باشد، پس باید ما را چیزی مصنوعی بداند. ما حرف میزنیم، بحث میکنیم، میجنگیم، یکدیگر راترک میکنیم و میمیریم. میبینی؟ ما چنان هوشمندیم که بمبهای اتمی میسازیم و موشک به ماه میفرستیم اما هیچ یک نمیپرسیم از کجا میآییم. ما فقط در اینجا هستیم، هر یک در یک مکانی جاگیری کرده ایم و به همین دلیل است که خداوند به ما میخندد؟
او عقیده داشت هرچه زن زیباتر باشد، در پیدا کردن خودش با مشکلات بیشتری روبهرو خواهد شد.
پنج میلیارد آدم روی این کره ی خاکی زندگی میکنند ولی آدم فقط عاشق یکی از آنها میشود. یک انسان به خصوص. هیچ وقت هم دوست ندارد او را با کس دیگری عوض کند.
زمان نه میگذرد و نه صدایی دارد، آنکه میگذرد ما هستیم و آنچه صدا میدهد ساعتمان است.
زمان که میگذرد خاطرات شناور میشوند و از کسی که روزگاری آنها را خلق کرده است، بیشتر و بیشتر فاصله میگیرند، تردید نیز همیشه دزدانه به ذهن راه مییابد.
پدر گفت: شاید با یک مریخی برخورد نکنی، اما به احتمال زیاد روزی با خودت برخورد خواهی کرد. روزی که این اتفاق بیوفتد نیز احتمالا از ترس جیغ کوتاهی خواهی کشید. و چنین واکنشی کاملا درست است چون این قضیه که تو درک کنی یک موجود زنده ی ساکن در یک سیاره، بر جزیره ای کوچک در کاینات هستی، هر روز برایت اتفاق نمیافتد.
نشسته بودم و فکر میکردم چقدر غم انگیز است که مردم طوری بار میآیند که به چیزی شگفت انگیز چون زندگی عادت میکنند.
پدر پرسید: در مدرسه به شما چی یاد میدهند هانس توماس؟
جواب دادم: ساکت نشستن. و این کار آن قدر مشکل است که برای یاد گرفتن آن سالها وقت صرف میکنیم.
فکر میکنم دوستان یه کم دارن در مورد کتاب اغراق میکنن
بی شک این کتاب به پایه دنیای سوفی نمیرسه
و چیزی که منو ناراحت میکنه اینه که قسمت زیادی از داستان تخیلیه
نه یه تخیلی خوب مثه هری پاتر یا…
ولی خوب ارزش یه بار خوندن رو قطعا داره
کتاب جذابی بود. به بقیه هم پیشنهاد میکنم.
از بعد اینکه این کتاب روتموم کردم هر وقت یادش میوفتم هیجان زده میشم، این کتاب عالیه!
منم در دوران نوجوانیم این کتابو خواندم. به نظرم کتاب جالبی بود .علاوه بر این که داستان عجیبی داشت، منو به شدت به تفکر واداشت.دوست دارم یه بار دیگه هم بخونمش و بیشتر درباره اش فکر کنم