معرفی رمانزندگینامه و خاطرات

نیایش های چرنوبیل

در کتاب نیایش های چرنوبیل گفته می شود: جهان به دو بخش تقسیم شده است: یک طرف ماییم؛ چرنوبیلی‌ها، و طرف دیگر شما ایستاده‌اید؛ دیگران. دقت کرده‌اید؟ اینجا هیچ‌کس نمی‌گوید روسی، بلاروسی یا اوکراینی‌ است. ما خودمان را چرنوبیلی می‌نامیم.

“ما چرنوبیلی هستیم”، “من چرنوبیلی‌ام.” انگار مردمی دیگریم؛ ملتی نو)

این ها بخشی از صحبت های مردمی است که نه تنها در این فاجعه صدمات جسمی بسیاری را متحمل شدند، بلکه آثار روحی و روانی این مصیبت سالیان دراز است که گریبان آنها را گرفته است . این حادثه دست مایه ی نوشتن کتابی به نام نیایش چرنوبیل اثر سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ شده است.

نویسنده کتاب نیایش های چرنوبیل

نیایش های چرنوبیل

وی این کتاب را در سال ۱۹۹۷ و با استفاده از مصاحبه‌هایی که در طول ۳ سال از مردم درگیر با حادثه انجام داد، در حدود ۲۳۰ صفحه نوشت. در  26 آوریل ۱۹۸۶ ساعت یک و ۲۳ دقیقه و ۵۸ ثانیه یک رشته انفجار، راکتور و چهارمین بلوک تولید انرژی نیروگاه اتمی چرنوبیل را که در نزدیک مرز بلاروس بود از بین برد و فاجعه چرنوبیل بزرگترین اتفاق تکنولوژیکیِ قرن بیستم شد.

این حادثه برای بلاروس کوچک با ۱۰ میلیون نفر جمعیت فاجعه‌ای ملی بود. در میان شاخص‌های انقراض جمعیت، رادیواکتیو مقام نخست را دارد. در استان‌های گومل و مگیلف(که بیش از همه از حادثه چرنوبیل لطمه دیدند) میزان مرگ و میر ۲۰ درصد از زادوولد پیشی گرفت.

مواد رادیواکتیو منتشر شده از این فاجعه، کُشت، سوزاند و نابود کرد، از آدم‌ها تا درختان و حیوانات. سنبلی از بی‌کفایتی حکومت شوروی، که تمام تلاشش نه نجات جان انسان‌های حادثه دیده، که جلوگیری از نشر اخبار به جهان بود تا رسوای عالم نشود. این اثر نمونه‌ خوبی است از مستندنگاری برای ثبت وقایعی که ابعادی بزرگ،‌ انسانی و مهیب دارند.

نویسنده با زبانی موجز و توصیفاتی دقیق و به اندازه، قدرت انحصاری زمان را می‌شکند؛‌ دست خوانندگانش را می‌گیرد و از لحظه‌ حال، از موقعیتی امن به سال‌های دور،‌ به فاجعه‌ای بزرگ می‌برد.‌ در سبک چند صدایی الکسیویچ، او با مردمی که در یک حادثه یا اتفاق مهم حضور داشتند مصاحبه می‌کند و صحبت‌های افراد حاضر در حادثه را در قالب یک داستان می‌ریزد و آن را به صورت «رمان جمعی» در می‌آورد.

نیایش های چرنوبیل

نتایج و عواقبی که انفجار چرنوبیل داشت، هنوز هم ادامه دارد. کتاب نیایش چرنوبیل براساس واقعیت‌های رخ‌داده در زمان حادثه نوشته شده که بیشتر به تجربه‌ی شخصی مردم و روایت‌های ناشناخته و کمتر بیان‌شده می‌پردازد. این کتاب از این منظر که صحبت‌های افراد حاضر در منطقه را نقل کرده، قابل استناد است.

مردم آن منطقه می‌گویند اگرچه حتی ما هم همه‌چیز را نفهمیدیم، اما خیلی چیزها را با چشم خود دیدیم. ما دیدیم که چطور دولت روسیه ساعت‌ها این اتفاق را مخفی نگه‌داشت و خبری از آن در اروپا و کشورهای دیگر منتشر نکرد. ما دیدیم جسدهای آتش‌نشانانمان را به بهانه‌ی آلودگی به مواد هسته‌ای، مخفیانه و در جای دوری دفن کردند.

ما در جایی زنده ماندیم که حتی گل‌ها و چمن‌ها و غذاهایمان، اشعه داشت. درباره‌ی فاجعه‌ی هیروشیما صحبت‌های زیادی شده است؛ اما هیچ‌کس درباره‌ی ما قربانیان چرنوبیل حرفی نمی‌زند. در سال ۲۰۰۶ «گورپاچوف» که در آن زمان حادثه، رهبر حزب کمونیست شوروی بود، اذعان داشت: «احتمالا فاجعه‌ی چرنوبیل دلیل اصلی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود.» بله شوروی رفت، اما زخم‌هایی که بجا گذاشت گویی از بین رفتنی نیست.

مینی سریالی در مورد کتاب نیایش های چرنوبیل

مینی‌سریالی هم اخیراً درباره‌ی سانحه‌ی تراژدی چرنوبیل رونمایی و توجه زیادی را به‌خود جلب کرد، براساس خاطرات مردم محلی پریپیات (شهری متروکه در نزدیکی نیروگاه که قربانیان زیادی در حادثه داشت) همان‌گونه که سوتلانا در کتابش نوشته، ساخته شده است. اگرچه سریال چرنوبیل برمبنای یک حادثه‌ی واقعی کارگردانی و تهیه شده، اما یک مستند تاریخی محسوب نمی‌شود. برای داشتن اطلاعات صحیح و مستند از واقعه‌ی چرنوبیل، خواندن کتاب مهم حاضر و کتاب‌های تاریخی مستند دیگر دراین‌باره ضروری به‌نظر می‌رسد.

نیایش های چرنوبیل

کتاب نیایش چرنوبیل با عنوان فرعی «رویدادنامه‌ی آینده»  نوشته ی سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ از زبان روسی توسط الهام کامرانی به فارسی ترجمه شده و نشر چشمه آن را منتشر کرده است و ویراستار آن مهدی یزدانی خرم است. همچنین این کتاب در سال ۲۰۱۵ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. نویسنده در مورد آثارش می‌گوید: «من جهان کتاب‌هایم را از هزار صدا و سرنوشت، و تکه‌هایی از وجود و هستی چیده‌ام. من هر کتاب را در مدت چهار تا هفت سال و با مصاحبه با بیش از هفتصد نفر می‌نویسم. تاریخ من برای ده نسل کافی است.»

نسیم طهرانی

نوشتن، همان رویایی است که مرا به ادامه زندگی دلگرم می کند.

نوشته های مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. کتاب خوب با ترجمه خوبیه… احساس حضور در چرنوبیل و زندگی با چرنوبیلی ها به آدم دست میده… اونقدر مصاحبه ها خوب و عالی هستند که انگار مصاحبه شونده ها دارن با خود آدم درد و دل می کنند… ایکاش ما هم نویسنده ایی قوی و با پشتکار و شجاع مثل خانم الکسیویچ برای مصاحبه با قربانیان و مردم حلبچه داشتیم که میتونست بخشی از رنج های این مردم رو به گوش انسان ها برسونه…

  2. درمورد داستان که حقیقتا خیلی دردناک بود مخصوصا اونجا که سیاست حاکم به مردم دروغ میگفت و نمونه این رفتار رو در جامعه کنونی خودمون هم کم و بیش شاهدیم. اما همه اینها در قالب نوشته یا ترجمه مبهمی ارائه شده،در کل خوب بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا