تئوری انتخاب
«تئوری انتخاب» نوشتهی «ویلیام گلسر»، ترجمهی «علی صاحبی» و درآمدی بر روانشناسی است. نویسنده ی این اثر میگوید: بنا به چهل سال تجربه روان پزشکی، برایم روشن شده است که تمام افراد ناخشنود، مشکل واحدی دارند: نمیتوانند با کسانی که دوست دارند، به تفاهم برسند و به خوبی کنار بیایند.
علی صاحبی در مورد این اثر میگوید: “به طور کلی تئوری انتخاب توضیح میدهد که افراد چرا و چگونه رفتار میکنند. این تئوری شیوه کارکرد مغز آدمی را برای صدور رفتار تبیین میکند. هر آنچه از ما سر میزند یک رفتار است. غذا خوردن یک رفتار است، دعوا کردن یک رفتار است، دیر سر قرار رفتن یک رفتار است، خشمگین شدن یک رفتار است، غمگین و افسرده شده یک رفتار است، نگران و مضطرب شدن یک رفتار است، هذیان یک بیمار سایکوز نیز یک رفتار است.”
نویسنده ی کتاب تئوری انتخاب
“دکتر ویلیام گلاسر*، روان شناس برجسته آمریکا و جهان و بنیان گذار “تئوری انتخاب” (Choice Theory) است. اولین رشته دانشگاهی او مهندسی شیمی بود ولی در ادامه دریافت که علاقه مند به روان شناسی است و به همین خاطر تغییر رشته داد و دکترای روان شناسی گرفت.
گلاسر در تحقیقات مستمری که بیش از نیم قرن طول کشید، دریافت که روان شناسی سنتی که مبتنی بر “کنترل بیرونی” است ، مبدأ بسیاری از مشکلات انسانها چه در سطح فردی و چه درسطح خانوادگی و اجتماعی است. وی محور تحقیقات علمی خود را یافتن پاسخ به این سؤال قرار داده است که “چرا انسانها در روابط خود با دیگران ناخشنود هستند؟” بنابراین کوشید روش جدیدی را در روان شناسی و ارتباطات انسانی پیدا کند و در نهایت به “تئوری انتخاب” رسید.
دنیا مملو از آدمهای تنها، ناکام، عصبانی و ناخشنودی است که نمیتوانند به هیچ آدم خشنود و شادمانی نزدیک و با او صمیمی شوند. عمده ترین مهارتهای اجتماعی آنان نیز شکایت، سرزنش و انتقاد است که به سختی میتوان با چنین مهارتهایی با دیگران کنار آمد. چیزی که کاملا مشخص است بسیاری از معضلات به ظاهر حل نشدنی انسانی، ناشی از مشکلات رابطهای هستند.
برای دستیابی به یک رابطه خوب، اکثر ما حاضریم رنج زیادی تحمل کنیم، چرا که اهمیت رابطه برای ما بیش از رنج بردن است. برای ایجاد، نگهداری و بهبود رابطهها، حاضریم خود را درگیر کارهای ناخوشایند طولانی مدت کنیم، چرا که معتقدیم در نهایت به آدمهایی که به آنها احتیاج داریم نزدیک تر میشویم و احساس بهتری خواهیم داشت. گاهی نیز بدون ضمانت برخورداری از یک رابطه بهتر، اکثر ما حاضریم لذت و خوش گذرانی خود را به تاخیر بیندازیم یا درد و رنجی را تحمل کنیم فقط به این امید که با ایجاد این رابطه، در آینده احساس بهتر و رنج کم تری را تجربه کنیم.
تئوری انتخاب و مثال کاکتوس
اما چرا برخی از ما چیزی را انتخاب میکنیم که مایۀ درد و رنج ماست؟! دکتر گلسر مثال خوبی دارد او میگوید یک مرد جوان در پارک بزرگ کاکتوس مشغول قدم زدن بود، ناگهان تمام لباسهایش را در آورده و وسط کاکتوسها میپرد و غلت میزند، افرادی که اطراف بودند او را با زحمت بیرون میآورند و از او میپرسند :چرا این کار را کردی؟! و او پاسخ میدهد که : “در آن لحظه به نظرم کار خوبی میآمد”. همه ما انتخابهای این چنینی داریم که در لحظه به نظرمان کار درستی میآمده است و احتمالاً در میان کاکتوسها غلت زدهایم.
استفاده از یکسری الگوها که ممکن است از والدین یا اطرافیان آموخته شده باشد یا انتخاب آسانتری نسبت به فکر کردن و پیدا کردن انتخابهای بهتر است ، ما را برآن میدارد که رنج بردن و تحمل درد را انتخاب کنیم. باورهایی مثل:
- باور این که موقعیتی ناامیدکننده است و شما نمیتوانید هیچ کاری بکنید باعث این همه رنج و درد شده است.
- باور افسرده شدن بسیار راحت تر از تلاش برای گرفتن حق است،
- باور اضطراب داشتن راحت تر از تلاش برای دوست داشتن کسی است،
- باور ناامیدی و اندوه راحت تر از تغییر مسیر و شروع مجدد است،
در ادامه این مسیر انسان به سمت یک زندگی خالی از هر گونه شادی و نشاط پیش میرود. آنها حتی قید روابط لذتبخش با افراد شاد را میزنند؛ با این حال آنها هم مثل همه به دنبال خوشی هستند. این آدمها همیشه به دنبال لذت بردن بدون رابطه هستند و آن را در مصرف نادرست غذا، الکل، مواد مخدر، خشونت و رابطۀ جنسی بدون عشق مییابند.
خیلی تعریف این کتاب و شنیدم اما هیچوقت فرصت خوندنشو نکردم
به ادعای خود دکتر صاحبی (نماینده رسمی موسسه ویلیام گلسر) در مقدمه کتاب، ترجمه با هماهنگی خود دکتر گلسر انجام شده و بررسی شده که آیا ترجمههای پیشین کیفیت مطلوبی داشتهاند یا نه که با انطباق سه فصل از ترجمهها با نسخه اصلی مشخص شده که به خاطر عدم آشنایی کافی با اصطلاحات علمی از سطح کیفی پایینی برخوردار هستند و نیاز به یک ترجمه دقیق احساس میشده است.